سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان خردمند در پس دل اوست ، و دل نادان پس زبان او . [ و این از معنیهاى شگفت و شریف است و مقصود امام ( ع ) این است که : خردمند زبان خود را رها نکند تا که با دل خویش مشورت کند و با اندیشه خود رأى زند ، و نادان را آنچه بر زبان آید و گفته‏اى که بدان دهان گشاید ، بر اندیشیدن و رأى درست را بیرون کشیدن سبقت گیرد . پس چنان است که گویى زبان خردمند پیرو دل اوست و دل نادان پیرو زبان او . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :0
کل بازدید :10718
تعداد کل یاداشته ها : 24
103/2/21
9:57 ع

شأن نزول آیه حجاب: آیاتی از جمله آیه 59 و 33 احزاب و آیه 30 و 31 نور مربوط به حجاب است. در سوره احزاب ابتدا خداوند موقعیت و مسئولیت سنگین دینی، اجتماعی، اخلاقی و رفتاری همسران پیامبر اکرم(ص) را به عنوان این که همسر شخصیت اوّل نظام هستی می باشند، ‌متذکر می شود و هفت دستور مهم به آنان می دهد. نخست در مقدمه کوتاهی می فرماید: شما هم چون زنان عادی نیستید، اگر تقوا پیشه کنید، زیرا به خاطر انتساب تان به پیامبر (ص) از یک سو و قرار گرفتن تان در کانون وحی و شنیدن آیات از سوی دیگر دارای موقعیت خاصی هستید، که می توانید الگوی همة زنان باشید. به دنبال این مقدمه نخستین دستور در زمینة عفت را صادر می کند و می فرماید: هنگام سخن گفتن با مردان به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند (کیفیت و آهنگ سخنان). سپس به محتوای سخنان آنان اشاره دارد و می فرماید: گفتار نیک و شایسته داشته باشید، مبادا کسی تصور کند برخورد زنان پیامبر(ص) با مردان بیگانه، دور از ادب است. در قسمت بعدی می فرماید: "در خانه های خود بمانید و همانند جاهلیت نخستین میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید". بدون شک این یک حکم عمومی و همگانی است و تکیه آیات بر زنان پیامبر (ص) برای تأکید بیشتر است. شأن نزول آیات حجاب سورة‌ نور:در کتاب کافی از امام محمد باقر(ع) نقل شده که جوانی از انصار در مسیر خود با زنی روبرو شد (در آن روز زنان مقنعة خود را پشت گوش ها قرار می دادند و طبعاً گردن و مقدار از سینة آن ها نمایان می شد). چهرة زن نظر جوان را جلب کرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامی که زن گذشت جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه می کرد و به راه خود ادامه می داد تا این که وارد کوچة تنگی شد و هم چنان به پشت سر خود نگاه می کرد. ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزی استخوان یا قطعة شیشه ای که در دیوار بود صورتش را شکافت. هنگامی که زن گذشت، جوان به خود آمد و سخت ناراحت شد و با خود گفت: به خدا سوگند! به خدمت پیامبر(ص) می روم و این ماجرا را بازگو می کنم. هنگامی که چشم رسول خدا(ص) به صورت و لباس خون آلود او افتاد،‌ فرمود:‌ چه شده است؟ جوان با صداقت ماجرا را نقل کرد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیة فوق را آورد.


90/8/25::: 4:44 ع
نظر()